کوروش کوروش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

با تو بودن خوب است...

یک روز خوب ۴ تیر ۹۸ کنار حمیدرضا و کوروش

یه بازی , همه دعوتن!

  دریا :  موچ قهوه :  یکی درست کنه میخورم. غرور :  ندارم متاسفانه مدرسه :  خانوم ما بگیم.؟ دفتر مدیر :  پاتوق دوران دبیرستان ( از بس خودشیرین بودم ) آبگوشت :  ترشی و نون سنگک قرمه سبزی : اوففففففففففففف ریاضی :  خاک تو سرش که هیچ وقت منو نفهمید.  آهنگ : این روزا شادمهر مخصوصا اسمم داره یادم میرش ماه رمضون :  افطار تا سحرشو دوس دارم. استخر :  حاظر شدنش سخته روزنامه :  حوادث کودکی :  مورچه بازی قزوین :  نمیشه بگم دروغ :  نقل زندگیا لیسانس :  کوزه فوتبال : عشق دوران ن...
17 مرداد 1391

13.5.91 ( مایون )

  سلام بچه ها! خوبین؟ مام خوبیم شکر خدا! پسرکم روز به روز خوردنی تر و تو دلبرو تر میشه و منم متعاقبا عاشق تر.    جمعه ساعت 5 راه افتادیم به سمت مایون . محمد مرغ گرفت و زغال  که بریم اونجا برای سحر کباب کنیم. قرار نبود انسی اینا برا افطار بیان چون خونه دختر دایی آقا یاسر مولودی دعوت داشتن. نزدیکای افطار بود که انسی به من زنگ زد و گفت پدر شوهر الهام ( دختر دایی شوهرش) فوت شدن و مولودی کنسل و ادامه داد که ما برای افطار میایم به همراه سمانه و مائده و محسن آقا و عمو اکبر( عمو اقا یاسر) و خانومشون و بچه هاشون (...
17 مرداد 1391

اولین ماشین سواری کوروشم 15.5.91

یه چند روری هست پسرم همش میگه بابا! محمدم که ذوق مرگ میشه! نمیدونم واقعا داره میگه بابا یا اتفاقیه! دیشب تو آشپزخونه مشغول درست کردن خورش بادمجون بودم که دیدم از این پدر-پسر صدایی نمیاد رفتم تو اتاق دیدم بله دارن ماشین بازی میکنن. کوروش تو ماشین نشسته بود و باباش با کنتزل این ور اون ورش میکرد. اولش کوروش ترسیده بود و قیافش دیدنی شده بود. ولی بعدش غش کرده بود از خنده. حالا ایشالا یکم بزرگ تر بشه میریم پارک ملت که بزرگه و جسابی بازی میکنیم . عاشقتم پسرم.   ...
16 مرداد 1391

چند روز ما 8.5.91

پریشب خواهرم زنگ زد و گفت بیاین باغ دور هم باشیم! ما هم ساعت 1 راه افتادیم و نزیکای دو بود که رسیدیم. سحری خوردیم و تا ساعت 5 با خواهرم خرف زدیم. وای ساعت 7 بود که از جیغای کوروش از خواب پریدیم. پاهاش بازززز سوخته بود شدید. مادرشوهر خواهرم چند نوع جوشونده و اینا بهش داد و خدا رو شکر الان خیلی بهتره! پماد های مختلفم امتحان کردیم که از همه بهتر پماد ضد اگزمای محیا خوشگله   بود. خلاصه این یک روز و نصفی خیلی بهم سخت گذشت. من اینحا یه اعتراف تکان دهنده میکنم و اونم اینکه: پاهای کوروش به خاطر غذاهای سنگینی که بهش میدادم اینحوری شده بود. نمی تونست هضم کنه و سر دلش مونده بود. برای همین هم بعد از خوردن ...
12 مرداد 1391

10.5.91

  دیروز خونه خالم دعوت بودیم ( البته مجردی بود ) من و کوروش رفتیم براشون بادمجون و گوجه بردم ( آخه محمد از باغشون چیده بود ) و یه هدیه ناقابل هم برای دختر خاله جونم. امروزم افطار خونه مامان اعظم دعوتیم. دیشب زیر دلم سمت چپ درد میکرد شدید!! فک کنم سرماخورده! دیشب محمد کلی بادمجون پوست گرفت و گذاشت تو آب نمک! یه عالمه گوجه هم هست که باید حلقه ای شون کنم و بذارم تو فریزر. ( خواهری به تو هم چند بسته میدم! ) البته شما که اصلا خونه نیستین که!! هیچی دیگه اینم چند تا عکس کوروش -  2 خونه مامان ملی چند شب پیش ساعت 2am پرنیا دختر صفورا جون دختر دایی من که 23 ماهشه زهرا ...
12 مرداد 1391

خوشم اومد هههههه

  يك دختر خانم زيبا خطاب به رئيس شركت معظم امريكائي ج پ مورگان نامه‌اي بدين مضمون نوشته است :   مي‌خواهم در آنچه اينجا مي‌گويم صادق باشم.من 25 سال دارم و بسيار زيبا ، با سليقه و خوش‌اندام هستم. آرزو دارم با مردي با درآمد سالانه 500 هزار دلار يا بيشتر ازدواج كنم.شايد تصور كنيد كه سطح توقع من بالاست ، اما حتي درآمد سالانه يك ميليون دلار در نيويورك هم به طبقه متوسط تعلق دارد چه برسد به 500 هزار دلار.خواست من چندان زياد نيست. هيچ كس درآنجا با درآمد سالانه 500 هزار دلاري وجود دارد؟آيا شما خودتان ازدواج كرده‌ايد؟ سئوال من اين است كه چه كنم تا با اشخاص ثروتمندي مثل شما ازدواج كنم؟چند س...
12 مرداد 1391

بچه داری... سر داری

بچه ها به اینحا سر بزنید. مدیریتش در دست منه. از تجربیات یکی از اقوام که میتونم به جرعت بگم در زمینه  استفاده از گیاهان دارویی مهارت خاصی دارن استفاده کردم. و چون  هر کس که از دستورات ایشون  بهره برده ( از جمله خود من ) کاملا راضی بوده, تصمیم گرفتم تا حایی که وقت من و البته وقت ایشون یاری  بده این توصیه ها رو ثبت کنم. شاید یکی مثل من نیاز داشت و برای من و این خانوم دعا کرد. همین ...
10 مرداد 1391

همینا هستن که دنیا رو زیبا میکنن!

آدمایی هستن که     هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم..               وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده, راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون نپره... اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون... آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن اینا فرشتن... تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه , اذیتشون نکنین... تنهاشون نزارین , داغون می شن !!!       همین‌ها هستند ک...
7 مرداد 1391

6.5.91

سلام خوشگلای من. خوبین؟ امیدوارم روزه نمازاتون قبول باشه و برای ما هم دعا کنین در لحظه هایی که چش تو چش خدا در حال عشق بازی هستید. دیروز عصر ساعت 5 خواهرم زنگ زد گفت که میان افطار اینجا. منم خوشحال شدم و مشغول درست کردن سوپ ( کلیک ) و ماکارونی.   بعدش کوروشو گذاشتم تو سینک ( کلیک ) ( کلیک ) و بعدب  به کوروش غذا دادم و اومدن. سمانه جون   هم اومد به اتفاق دختر نارش مائده جون. (بابای مائده خادم حرمه و حرم بودن )یعد از اقظاز به صحبت و دیدن  دو قسمت بفرمایید شام ایرانی با مهمانی شقایق دهقان و بهاره رهنما گذشت! بعدشم که با اقا یاسر همگی رفتیم سمانه جون رو رسوندیم...
7 مرداد 1391